۰۴
ارديبهشت
چه فرق است از،
تو را پنداشتن
تا تو را هم داشتن!
هلا! ای سربلند صبح در آغوش بیداری
تو ای محبوب در پستوی تار و روشن اندیشهها جاری
فراغ شب!
نگین سرخفام آرزو بر مرکب طوفانیِ کوکب!
سکوت منفعل، ساده!
دلا! مجنون آزاده
چه فرق است از،
تو را پنداشتن
تا تو را هم داشتن!
هلا! ای سربلند صبح در آغوش بیداری
تو ای محبوب در پستوی تار و روشن اندیشهها جاری
فراغ شب!
نگین سرخفام آرزو بر مرکب طوفانیِ کوکب!
سکوت منفعل، ساده!
دلا! مجنون آزاده
آفتاب گفت:
عزیز من؛ دلگیر نباش
روزگار ما هم تمام میشود
و من بیآن که دستم به خاک تو رسد، میمیرم
فقط بگذار