ادیبانه

شعر، مشق، کتاب

ادیبانه

شعر، مشق، کتاب

مخاطب تمام قصه های ما
عشق است
و عشق
زبان مادری‌ست
فارسی زنده از سخن
رسیده از جهاد شاعران عشق

اینجا
فرصت تمرین زبان است
با اجازه از شعور واژه ها


نامت را
چه کسی تراشید
این گونه زیبا
بر پیکره ی انبوه حروف
نامت
شناسنامه ی پاییز من است

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱۵ مطلب با موضوع «گاه» ثبت شده است

۱۶
ارديبهشت

آه ای جان دلم! یوسف کنعانی من
حسرت خواسته‌ی شرح پریشانی من

  • azam karimi اعظم کریمی
۲۲
بهمن

 

چه دلم تنگ... تو را می‌خواهد

گرم و پررنگ... تو را می‌خواهد

 

خفته در تشت خروشانی سرخ
قلبی از سنگ... تو را می‌خواهد

 

خفه‌ام! راه به اکسیژن نیست
شده پای نفسم لنگ... تو را می‌خواهد

 

چشم و گوشی همه سرگردانی
در تبِ جوشِ شباهنگ... تو را می‌خواهد

 

آه ای دورترین ماه که هستی در راه!
خاطراتت به دلم چنگ... تو را می‌خواهد

 

دلِ دلواپسم از خاطر تو سرریز است
سر شده کفترِ آهنگ... تو را می‌خواهد

 

پَر پرواز چرا سهم تن آدم نیست؟
وقتی‌اش روزِ پُر از جنگ... تو را می‌خواهد!

 

گاه

 

  • azam karimi اعظم کریمی
۱۸
شهریور

 

هر روز بهشت تازه‌ای می‌آری

 

در خانه‌ی دل ستاره‌ای می‌کاری

 

انگار بهاری‌ست که در پاییزش،

 

از چشم خودت شکوفه‌ای می‌باری

 

 

 

  • azam karimi اعظم کریمی
۱۳
شهریور

من در دل عشق تو نهانی خفتم


در سایه‌ی فکر جاودانی خفتم


آن روز که تو قبله شدی در پیشم


در کاوش راز زندگانی خفتم

 

  • azam karimi اعظم کریمی
۰۹
شهریور

صدایت می‌زنم صبح است، برخیز و مهیا شو

جوابم می‌دهی باشد؛ خودت باش و تماشا شو

بهین، رویت! بهین، جانت! بهین، من با تماشایت

بهین لبخندهای تو، بهین ترفندهای تو، خودت باش و تماشا شو!

  • azam karimi اعظم کریمی