۲۷
مرداد
در عیش کوش و کام کن
در مهر کوش و رام کن
در صبر کوش و دام کن
با هستیات آرام کن
این یار از خود رسته را
در عیش کوش و کام کن
چشمهایت غزل است
گوش و ابروها، رباعیهای من
دستهایت را چو بیت مثنوی موزون نما
آخرین احساس در ابیات رویاهای من
چه دردها که من
در غیاب روزهای با تو بودنم
کشیدهام
چه شامها که من
در کنار جامهای بیتو بودنم
خمیدهام
چه مویها که من
سپیدهام
چه شامها
چه شورها
چه دامها
چه تورها
که من برای با تو بودنم
تنیدهام
چه دردها که من
رهاندهام
چه چشمها که من
خماندهام
چه خوابها که من
رماندهام
چه عشقها که من
برای تو
برای بودنت
و بودنت
و بودنت
سپند کردهام
چه آهها
که من نژند کردهام!