۲۹
مرداد
عشق را
نباید
به هوس همزیستن آلود
عشق را باید
در اوج نهاد
و نفرسود
عشق را باید
در چامه چکاند و جاودانیش نمود
در خرقه نهاد و پهلوانیش ستود
عشق را
فکر تو جدا کرد مرا از نفس خویش
برخورد به من، داد به دستم قفس خویش
افسانهی آن قدرت و آن حس غرورم
در لحظه فرو ریخت، شدم در هرس خویش
یک باره چنین موجسوار از ته احساس
آمد خبرت بیخبر از هر هوس خویش
یکبار بیا بعد برو تا همهی شهر
بینند تو هم آمدهای در ارس خویش
من از تو و دنیای دلت هیچ نخواهم
یک عمر منم با خود خویش همنفس خویش