۱۰
مرداد
دستهایش را بیاور، باد
عکسهایش را بیاور، ماه
چشمهایش را بیاشوبان به آهنگی
برای رقص در این راه
دستهایش را بیاور، باد
عکسهایش را بیاور، ماه
چشمهایش را بیاشوبان به آهنگی
برای رقص در این راه
تو همان معجزهی زندگی من هستی
که خوشالحان و ظریف آمدهای
قدمت بر قلبم
جایگاهت جانم
و همه عشق درونم به تو تقدیم
همه چشمانم!
تو را برای دوست داشتن میخواهم
از دور دوست داشتن
از دور خواستن
از پس فاصلهها اندیشیدن
در ورای رویاها جستن...
تو را برای نبودن میخواهم!
برای ندیدن
برای نیافتن!
نداشتن!
برای گریستن
نگریستن...
تو قاصد لحظه های خوب دوست داشتنی
باش!
همین نزدیک
همان دور!
برترین حادثهی زندگی من هستی
پُر پیمانهی بشکوفیدن
مست هنگامهی رنجوریدن
تو تمامِ هنری
و حدوثت
مرگ مانای جهان تثلیث
یک عمر دویدیم که عالی بشویم
همرتبهی انسان خیالی بشویم
دیدیم و شنیدیم و رسیدیم و نبود
یک اسوه که چون او متعالی بشویم