۰۸
شهریور
تهران و ایرانم تویی
تندیس ویرانم تویی
هم اصفهانی هم بمی
هم باشکوهی هم غمی
در دیدهام این سانهها!
تهران و ایرانم تویی
تندیس ویرانم تویی
هم اصفهانی هم بمی
هم باشکوهی هم غمی
در دیدهام این سانهها!
ایمان تویی، عرفان تویی
میهن ای خسبیده در اندوه و درد
ای سراسر مرگ سرد!
کاش برخیزی و زیبا بینمت
خرّم و مینا و مانا بینمت
خستهای، درماندهای مانند رعد،
کاش چون شیری توانا بینمت!
مثل تهران پر از جمعیتم
در سحرگاه شبی پر برف و سرد
در دلم جمعیتی درخفته است
در ورایم نیست انسانی به گَرد