ادیبانه

شعر، مشق، کتاب

ادیبانه

شعر، مشق، کتاب

مخاطب تمام قصه های ما
عشق است
و عشق
زبان مادری‌ست
فارسی زنده از سخن
رسیده از جهاد شاعران عشق

اینجا
فرصت تمرین زبان است
با اجازه از شعور واژه ها


نامت را
چه کسی تراشید
این گونه زیبا
بر پیکره ی انبوه حروف
نامت
شناسنامه ی پاییز من است

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «درد» ثبت شده است

۲۸
شهریور

چشم‌ها را بگشا
غم سنگین مرا نیک ببین
شاخی این‌جا از درد
از غم دوری یک دار درخت
زیر آوار تپش ها مانده
و صدای نبضش
کم و آهسته و کند
نالشی می‌ماند
که سزاوار سکوتی ابدی‌ست
درد در گستره‌ی خویش فرو افتاده
و فقط نالش و بی‌تابی و آه
قد برافراشته است. 
زیر این وسعت اندوه
دلم می‌ریزد
و توان کم دارم
تو مهیای سفر رفتنی و،
اشک من
کاسه‌ی آبی‌ست به درگاه قدت
من خودم
تشنه به دیدار کمی پرهیزم
از سفر لبریزم
شاخم و ترکه‌ی شلاق
به دست مردی
بر سر و صورت یک طفل نوآموز
که غم‌ها دارد. 
به خودم می‌پیچم
و فقط
مادر سرسبز درخت
منزل و مقصد و ماوای من است
و چه از من دور است
سایه‌اش،
بال و پرش،
شاخ و برگ سخنش.
 

  • azam karimi اعظم کریمی
۰۵
شهریور

از رنج من

تو متولد می‌شوی

از مهر من 

تو پر می‌گیری

از عشق من

تو جان می‌پرورانی

من تو را

از پس دردها

زندگی می‌دهم

هر بار

هر بار

 

  • azam karimi اعظم کریمی
۰۱
شهریور

دیگر بدون تو

هیچ کاری نخواهم داشت

به هیچ پیکاری برنخواهم خاست

دیگر

 در گلوی هیچ سپیداری نخواهم لغزید

و از سبوی هیچ سازی

نخواهم سُرید

مرگ را دیده‌ای در جولان نفس؟

مرده‌ام

و نفس

دست از سرم نمی‌دارد

آه

چه دشواری ناموزونی!

 

  • azam karimi اعظم کریمی
۲۷
مرداد

من درد بودم، دَم شدم

مشعوف با آدم شدم
لیلا بُدم، رستم شدم
با این تراوش‌های تو
 
 
  • azam karimi اعظم کریمی
۲۶
مرداد

چه دردها که من
در غیاب روزهای با تو بودنم
کشیده‌ام
چه شام‌ها که من
در کنار جام‌های بی‌تو بودنم
خمیده‌ام
چه موی‌ها که من

سپیده‌ام
چه شام‌ها
چه شورها
چه دام‌ها
چه تورها
که من برای با تو بودنم

تنیده‌ام
چه دردها که من

رهانده‌ام
چه چشم‌ها که من

خمانده‌ام
چه خواب‌ها که من

رمانده‌ام
چه عشق‌ها که من
برای تو
برای بودنت

و بودنت

و بودنت
سپند کرده‌ام
چه آه‌ها

که من نژند کرده‌ام!

  • azam karimi اعظم کریمی