۰۱
شهریور
دیگر بدون تو
هیچ کاری نخواهم داشت
به هیچ پیکاری برنخواهم خاست
دیگر
در گلوی هیچ سپیداری نخواهم لغزید
و از سبوی هیچ سازی
نخواهم سُرید
مرگ را دیدهای در جولان نفس؟
مردهام
و نفس
دست از سرم نمیدارد
آه
چه دشواری ناموزونی!
دیگر بدون تو
هیچ کاری نخواهم داشت
به هیچ پیکاری برنخواهم خاست
دیگر
در گلوی هیچ سپیداری نخواهم لغزید
و از سبوی هیچ سازی
نخواهم سُرید
مرگ را دیدهای در جولان نفس؟
مردهام
و نفس
دست از سرم نمیدارد
آه
چه دشواری ناموزونی!
ایمان تویی، عرفان تویی
در پویش روی توام
در گردش کوی توام
در خواهش خوی توام
همراه با تکرارها
من بیهدف در جستجو
با بیکران در گفتگو
در آسمانها میدوم
شاید بیابم از تو رو
همراه با هشدارها
با من بگو با من بگو
لختی بگو، قدری بگو
با من نشین در گفتگو
با من بیا در جست و جو
همراه با دیدارها
عشق را