اشکها
چهارشنبه, ۱۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۵۱ ب.ظ
اشکها را دوست دارم
آنها
همان قامت قلباند
ذوب شده در داغی احساس
فشرده شده در حلقهی چشمههای قِران
روان، بر بستر گونههای تشنه به آه
اشکها،
حرفهای گلوله شدهاند
گلولههای قورت داده شده!
سربهای سردِ فرو رفته در آتشفشان
که بالا میآیند،
که قطره قطره سر ریز میکنند
که نعره نعره سکوت میشوند
و بارانی میکنند
دشتِ گونههای خسته را...
اشکها
اشکها
اشکها