هیچ ملاقاتی اتفاقی نیست
جمعه, ۸ مهر ۱۴۰۱، ۰۸:۱۰ ب.ظ
برشهایی از کتاب "هیچ ملاقاتی اتفاقی نیست"
_در این ماجرای عظیم و بینقص هیچ ملاقاتی اتفاقی نیست. هر انسانی که با او برخورد میکنیم چیزی به ما میآموزد. پیش از هر چیزی باید این را بدانی.
🌸🌸🌸🌸🌸
_البته که هر انسانی برای هدف خاصی به این دنیا میآید و هر کس زندگی میکند تا به هدف خود جامۀ عمل بپوشاند. ازاینرو هرکسی باید بتواند نشانههایی که او را به سوی هدفش میبرد، ببیند و دنبال کند.
🌸🌸🌸🌸🌸
_و این را هرگز از یاد مبر. پایان به معنای نابودی نیست. اتفاقاً برعکس... حتی مرگ هم پایان نیست، سرآغازی نو است. در این زندگی هر چیزی که تمام شود، به وسیلهای تبدیل میشود برای آغاز چیزی بهتر.
🌸🌸🌸🌸🌸
_در عجبم از اینکه ممکن است کسی هزاربار به کعبه برود، اما خود را نیابد و کسی که پا از روستای خویش فراتر نگذاشته است در قلب خود به دور کعبهای مدام در حال طواف باشد.
🌸🌸🌸🌸🌸
_وقتی صبح بیدار میشوی ببین رختخواب تو را به خود باز میخواند یا زندگی؟
آن لحظه به این فکر کردم که هیچ ملاقاتی تصادفی نیست.
🌸🌸🌸🌸🌸
_در مقابل تغییراتی که زندگی
برایت پیش میآورد مقاومت نکن، تسلیم باش...
🌸🌸🌸🌸🌸
_آرامش خیلی وقتها از درد متولد میشود.
بر گردو میوهای است که بسیار سخت و سفت به نظر میرسد، اما وقتی پوست سخت آن را جدا میکنیم داخلش نرم و لذیذ است. برای رسیدن به آن لذت، باید از پوست سخت آن عبور کنیم.
🌸🌸🌸🌸🌸
_شمس تبریزی میگوید: "حزن عاشقها را با طراوت حفظ میکند. از زخمم هم خشنودم از یارم هم".
_گاهی انسانهایی که در ما رنج ایجاد میکنند، بعدها همان کسانی میشوند که ما را به آرامش میرسانند.
🌸🌸🌸🌸🌸
_انسانهای زیادی هستند که خیلی وقتها منتظر میمانند آنچه نیاز دارند بهخودیخود به سمت آنها برود. اما برخی منتظر نمیمانند مسائل بهخودیخود پیش بیایند، خودشان برمیخیزند و میروند و آن را میستانند.
🌸🌸🌸🌸🌸
_بعضیها هستند که زیر باران فقط خیس میشوند و بعضی باران را احساس میکنند.
🌸🌸🌸🌸🌸
_تلاش برای بیان عشق با کلمات از بین بردن آن است. بعضی چیزها با کلمات قابلتوضیح نیستند. اگر توضیحشان بدهیم از ارزششان کاسته میشود.»
🌸🌸🌸🌸🌸
_وقتی راه افتادی و برای چیزی که نیاز داری نیت کردی، حتماً آن را به دست میآوری.
_اگر انسانهایی از فرهنگهای متفاوت هم باشیم، جغرافیای احساساتمان عین هم است.
🌸🌸🌸🌸🌸
_راههای زیبا میانبر ندارند.
🌸🌸🌸🌸🌸
_اگر شانس دوباره زندگی کردن داشتم، بیشتر استراحت میکردم. در سفر زندگی نه با جدیت یک فرد بالغ، که با بیخیالی یک کودک جلو میرفتم.
🌸🌸🌸🌸🌸
_با شکرگزاری چیزهایی که باید برایشان شکرگزار باشی، بیشتر میشود.
_گاهی سکوت میتواند تأثیر بیشتری از سخن گفتن داشته باشد.
_آگاهی کودکان بسیار ارزشمند است. مثلاً میتوانند به بزرگسالان یاد بدهند که بیدلیل شاد باشند و پافشاری کنند تا به خواستهشان برسند.
🌸🌸🌸🌸🌸
_خشم مثل باد است، زود میخوابد، اما قبل از آن شاخههای بسیاری را میشکند.
_«اندیشیدن به پایان راه، تلاشی بیهوده است.»
(شمس)
_خوبی، خوبی میآفریند. برای همین انسانهای زخمخورده کمکرسانترند. تلاش میکنند با تجربههای خودشان مرهم زخمهای دیگران شوند و حالشان را خوب کنند.
🌸🌸🌸🌸🌸
_شب دنیا را پنهان میکند، اما کائنات را آشکار.
اشک چشم، خندۀ روح است.
_وقتی پیشداوریها بشکنند «ممکنها» به ظهور میرسند.
_مولانا هم گفته است که: «راه کسانی که قلبشان مملو از خوبی است، همیشه باز است.»
🌸🌸🌸🌸🌸
_بله زندگی اینطور است دیگر دِنیز جان. وقتی محتاج چیزی باشی از تو فرار میکند، اما وقتی بینیاز از آن شدی، خودبهخود به طرفت میآید. جملۀ زیبایی در این مورد هست. "چیزهایی که در زندگی بیش از هر چیز آنها را میخواهید زمانی که با اشتیاق منتظرشان هستید به سویتان نمیآیند." این مثل این است که زندگی به تو میگوید: تا تو نگاه کنی، من نمیتوانم خودی نشان دهم.»
🌸🌸🌸🌸🌸
_ثروتمندی حقیقی در اینجا بودن است؛ نفس کشیدن است؛ زندگی کردن است؛ خواندن این سطرهاست، چون روزی مهلت زندگیمان به پایان میرسد. آن زمان ارزش زندگی را خواهیم فهمید.
_مولانا هم میگوید: «انسانها هم مانند کتاب هستند. به جلدش نگاه نکنید و فریب نخورید. ارزش واقعیشان را وقتی متوجه میشویم که آنها را میخوانیم.»
🌸🌸🌸🌸🌸
برای کسی که خواندنش را بلد باشد هر انسانی، کتابی متفاوت است. همانطور که بعضی کتابها آموزندهاند، بعضی کسلکننده، بعضیها جذاب و بعضی پر از آگاهی. همانطور که با خواندن کتاب یاد میگیریم کتابهای خوبی انتخاب کنیم، با شناختن انسانها هم یاد میگیریم به چه کسی گوش کنیم و از چه کسی دوری کنیم.
_باکسیکه با تو سر ناسازگاری دارد نجنگ، اگر بجنگی با او در یک جا گیر میکنی. از
کنارش عبور کن و به راه خود ادامه بده.
_تو مثل آب جاری باش. هر لحظه نو شو. هر روز نو شو. دیروز و امروزت شبیه هم نباشند. دیروز را در دیروز رها کن و امروز چیزهایی جدید بیاموز.
_«انسان بالغ کسی است که زندگی را با تمام افتوخیزها و تضادهایش بپذیرد.»
🌸🌸🌸🌸🌸
_ببین دِنیز، نمیشود هر لحظه شاد بود. به میزان شادی، غصه هم وجود دارد. به قدر آرامی، ناآرامی وجود دارد. ما همه را تجربه میکنیم. شب که شد بعدش صبح میشود. سیاه هم هست سفید هم. برای همین چالشی که آن را تجربه میکنی مسئله یا مشکل نیست. باید بتوانی تعادل را در زندگی ببینی.»
اگر خواستهات برآورده میشود به دنبال یک خیر باش
اگر برآورده نشود، دنبال هزاران خیر در آن باش.
(مولانا)
🌸🌸🌸🌸🌸
_«برازندهترین چیز برای عاشقان حزن است، سوختیم و آتش گرفتیم، اما هرگز از این حزن شکایت نکردیم.»
_«به تو سخنانی بیکلام خواهم گفت. از همۀ گوشها نهان، چیزهایی به تو خواهم گفت. در میان همه خواهم گفت، اما فقط تو خواهی شنید.
_«انسان عاقل از هر اشتباه خود درس میگیرد.
انسان آگاه از تجربیات دیگران هم درس
میگیرد.
🌸🌸🌸🌸🌸
_شمس گفت: «چیزهایی که به دنبالشان هستی در آن کتابها نیست. چیزی که دنبالش هستی با خواندن به دست نمیآید. نهایتاً میتوانی با قلبت به آنها برسی. کل کتابها و محاسبههای دنیوی بازیای بیش نیست. بازیهای ذهن آدمی است... تمام این کلمات، جملات و این صحبتها نمیتواند جای عشق را بگیرد. شاید با کتاب خواندن آموزش ببینی، اما با عشق آن را درک خواهی کرد.
🌸🌸🌸🌸🌸
_«انسان به خاطر هرکس تغییر کند نهایتاً از او دورتر میشود.»
_گاهی رفتن، آزاد کردن کسی است که دوستش داری.
_مولانا میگفت: «بیتو بودن در نظرم به خیانت میماند.»
_هر تنها، عاشق نیست، اما هر عاشق دلسوخته در قعر تنهایی است.
🌸🌸🌸🌸🌸
_نه از آتش تو، که از نبود آتش تو سوختهام. ای صدای عشق، نفس عشق، اکنون بیا تا این هایوهوی قیامت آرام گیرد. پیش از تو عمق را در کتابها میجستم. از کتابها خجالت میکشم که تو از تمام کتابها عمیقتری. از نامههایی که برای تو مینویسم خجالت میکشم. خودت، خودت را بخوان، ای شمس!
_ما روحی هستیم که با هم وسیع شدهایم، به هم پیوستهایم و بیپایانیم. تو چگونه چشمهای هستی ای شمس؟ با نوشیدن هر جرعه تشنهتر میشوم. ای شمس! تو چگونه آتشی هستی؟ هر بار که میسوزم خنکتر میشوم. تو که در ظاهر انسانی از پوست و گوشت و استخوانی، اما تماماً انسانیت را در قلب جای دادی. بعد از آنکه صورت تو را ندیدم، هزاران دنیا را هم دیده باشم، چه سود؟
🌸🌸🌸🌸🌸
_ممکن است گاهی مسافرت رفتن از جایی به جایی دیگر به نظر برسد، اما بیشتر اوقات از ما شروع میشود و دقیقاً در ما پایان می پذیرد.
_صرفاً چون تو نتوانستهای معنای اتفاقات را بدانی، هیچ چیزی مفهوم خود را از دست نمیدهد فرزندم. عجله نکن، فقط اتفاقات را نظاره کن و در تلاش باش تا بتوانی اتفاقی را که افتاده است، بخوانی.
_هر سفری که میروی، راههایی است که در آن به روی قلب و روح خود گام برمیداری..
🌸🌸🌸🌸🌸
_پروانۀ آخر خواست بیشتر بداند، ازاینرو به آتش بیشتر نزدیک شد. ابتدا روشنایی را دید، بعد احساس گرما کرد، بعد احساس سوختگی و کمی هم نزدیک شد، سوخت. درواقع ماهیت حقیقی آتش را آن پروانه درک کرده بود، اما نتوانست بازگردد و بیان کند. چیستی آتش را کسی که درونش است میداند. مثل عشق! برای همین کسانی که عشق واقعی را درک کردهاند، نمیتوانند آن را شرح دهند.»
هیچ ملاقاتی تصادفی نیست / هاکان منگوچ