۱۰
مرداد
و من تاریخ را
تا ابد
با تو
تکراری میخواهم
شب شکفت
دشت نفس تازه کرد
ناطور دمید
خوشه خوابید
شادی تراوید
دریا مد شد
کوه سبکسر شد
آهو شورید
خواب خشمید
شعر طنّازید
ظرف ظرافت گرفت،
ماه طراوت!
من ماندم و او نه!
من و هیچ
من و تنهایی
و تبعید انسان
تبعید به غروب
تبعید به بعید
من تو را
در ترسهایم از دست میدهم
و در امیدهایم میآفرینم
که تو
پایان و آغازی
بر دردها و آرامم