قربان طربهای تو ای قاصد باران
ای خوبترین، سبزترین برگ بهاران
قربان نگاه پر آواز و قشنگت
پررنگترین آینه در رقص اناران
در قلب من احساس فشردن شده برپا
در زیر سم اسب نگارینِ سواران
صد نقش شود خانهی دنیا، نپذیرم
جز سادگیِ جامهی آن آبیِ یاران
در حادثهی روز جدایی بنویسم:
صد جانِ من هر بار فدای تپش قلبِ نگاران