۰۵
فروردين
کتاب "رویش شب"، با هشتاد و شش غزل،
هماکنون در؛
کتابفروشی دیجیکالا
ایران کتاب
سایت نشر همارا
و اپلیکیشن کتابفروش قاصدک
مرد ایستاد جلوی بردهفروش، خضوع خاصی بردهفروش را فرا گرفت.
نیمچه تعظیمی کرد. زن بیهوا چشم از خیرگی به افق برداشت و گل پلاسیدهاش را به سمت مرد گرفت. مرد به آرامی گل را گرفت، بویید و بعد چند سکه به بردهفروش داد. به زن اشاره کرد و گفت: تو آزادی.
برده فروش با دستپاچگی گفت: این کنیز عجم فقط یک شاخه گل پژمرده به شما هدیه داد، آنوقت شما آزادش میکنید؟
مرد گفت: اینگونه خدای تعالی ما را ادب کرده است که فرمود:
وقتی تحیتی به شما دادند، تحیتی بهتر دهید؛
و بهتر از گل، آزادی اوست.