برشی از کتاب والکریها/پائولو کوئیلو
فرشتهها عشق متحرکند. هیچ وقت آرام و قرار ندارند و میجنگند تا رشد کنند و فراتر از خیر و شرند. عشقی که همه چیز را میبلعد، همه چیز را نابود میکند، همه چیز را میبخشد. فرشتهها از این عشق ساخته شدهاند و در ضمن، پیام آور آن هم هستند.
عشق فقط وقتی آرام میگیرد که نزدیک به مرگ باشیم. چقدر عجیب!
آن قدر فکر کن که خسته بشوی. بعد که خسته شدی، مجرای ذهنت را باز کن.
ابرها رودخانههاییاند که دیگر دریا را شناختهاند.
والکریها نماد سرمستی از دلاوریاند، و نیز همزمان نماد خستگی جنگجویان، و نیز ماجراهای عشقی در میدان نبرد و ملاقاتها و شکستها.
به جز فقدان عشق گناهی نیست. شجاع باشید و توانا به عشقورزی. حتی اگر عشق هولناک به نظر برسد. با عشق باشید و از پیروزی محظوظ شوید. از فرمان قلبتان پیروی کنید. تعهداتتان را بپذیرید، اما تعهد هرگز مانع کسی در راه دنبال کردن رویایش نشده. یادتان باشد که شما نمایش و تجلی وجود مطلق هستید و فقط کاری را در زندگی انجام بدهید که ارزش تلاش داشته باشد. فقط اشخاصی که این کار را میکنند، میفهمند تغییر شکل عظیمی را که میبینند.
رویاهایتان را دنبال کنید و خطراتش را بپذیرید.
تو معجزهی دیگری احتیاج داری و باز هم معجزهی دیگری احتیاج داری. هیچ وقت قانع نمیشوی و هیچ وقت نمیفهمی که ملکوت آسمان را نمیشود به زور فتح کرد.
عشق دلیل و منطق ندارد.
دربارهی معجزهها نپرس. یا رخ میدهد یا نه. نباید انرژیمان را به خاطر بحث دربارهی این چیزها تلف کنیم.
شیفتگی چیز خوبی بود. سرگرمکننده بود و به زندگی رنگ و بو میداد. اما با عشق فرق داشت. عشق به اندازهی همه چیز میارزید و با چیزی قابل معامله نبود.
وقتی داشتند خداحافظی میکردند، توک گفت: پائولو گمان میکنم بد نباشد این جمله را از سنّت به خاطر داشته باشی: وقتی خدا بخواهد کسی را دیوانه کند، هر آرزویی را که دارد برآورده میکند.
پائولو جواب داد: شاید! اما میارزد!