ادیبانه

شعر، مشق، کتاب

ادیبانه

شعر، مشق، کتاب

مخاطب تمام قصه های ما
عشق است
و عشق
زبان مادری‌ست
فارسی زنده از سخن
رسیده از جهاد شاعران عشق

اینجا
فرصت تمرین زبان است
با اجازه از شعور واژه ها


نامت را
چه کسی تراشید
این گونه زیبا
بر پیکره ی انبوه حروف
نامت
شناسنامه ی پاییز من است

نویسندگان

۱۴ مطلب با موضوع «رویش شب» ثبت شده است

عاقبت با غم دلتنگی تو می‌میرم
قصه‌ای سبز کن و حرف بزن جان‌سیرم

سر من پر شده از بودن کوتاه و پُرت
مثل سهراب شدم با نگهت درگیرم

پر تردیدم و تنهایی و محتاج توام
خوابِ رستم شده‌ای می‌کِشی‌‌ام شمشیرم

کاش در لحظه‌ی آخر بتوان حرفی زد
مثل آن خاطره‌ی خوب شود تقدیرم

سر من دامن رنگین تو را دریابد
چشم من تار شود تا تو به بالین گیرم

 

رویش شب

  • azam karimi اعظم کریمی

 

تو خودت جدی و شوخی به هم آمیخته‌ای
حس شیدایی و شادی به لب انگیخته‌ای

فکر یک چاره‌ی رندانه نبودی، دیدی!
سر خوبی، همه تلخی به در آویخته‌ای

  • azam karimi اعظم کریمی

 

ای که فروردینِ نامت زندگی آغاز کرد
با نگاه خسته‌ات جان قلم ایجاز کرد

سر، بلند آورده‌ای، من سربلندم با تو عشق!
تا تو را دیدم تمام غصه‌ام سر باز کرد

  • azam karimi اعظم کریمی

 

بوی تو، می‌رسد هر شب ز بهین باغِ بغل
از تو دارد به گمان شادی‌اش، این باغ بغل

 

هر چه گل کاشت، تو را از دل خود بیرون داد
باغبان در کُمکَش، باز چنین باغ بغل 

  • azam karimi اعظم کریمی

 

آمدی جان دلم! عشق سرودی، رفتی
دل ما را به تن حادثه سودی، رفتی

  • azam karimi اعظم کریمی