باغ بغل / غزل
جمعه, ۱۰ تیر ۱۴۰۱، ۱۲:۳۳ ق.ظ
بوی تو، میرسد هر شب ز بهین باغِ بغل
از تو دارد به گمان شادیاش، این باغ بغل
هر چه گل کاشت، تو را از دل خود بیرون داد
باغبان در کُمکَش، باز چنین باغ بغل
بوی ریحان جوان و، تَره و، نعناها،
خوب میپیچد و مدهوشِ زمین، باغ بغل
هر شب از نردهی دورَش بروم بالا تا،
بنشینم به کنارت لب این باغ بغل
تو بگو با دل نرمت که بیا نزدیکم
دستهای گل ببَر از چینِ همین باغ بغل
من خرامان برسم لحظهی لب چیدن گل
از دلش عطر تو گیرم عرقین! باغ بغل!
رویش شب