ما نگین سرخ جاودانهایم
در ترانههای خوشنمای شوش
در شکوه کوههای بیستون
در نگار دستهای داریوش
ما نگین سرخ جاودانهایم
در ترانههای خوشنمای شوش
در شکوه کوههای بیستون
در نگار دستهای داریوش
سیاست، هیچگاه دنیا را نجات نداده و نخواهد داد.
برای بهتر شدن دنیایتان، راه دیگری برگزینید.
"آموزش" بدهید... آموزش!
تو آنی هستی، که میاندیشی!
آنچه بر جاریِ اندام گِلسانت نمود مییابد، هویتت میشود، شخصیتت را میپردازد و هستِ تو را در برابر دیگران نمودار میشود،
ببار باران
بیوقفه و تند
بِرَمان پلشتی خوکها را از جولانگاه پروازدانان
و بشوران
گلههای بیرمق کاهلی را
از چمنزار رقاصان
بیفزا
یک روز اگر حال دلت خوب شود باخبرم کن
مشتاق به همسایه و محبوب شود باخبرم کن
سرما نشود درد تنت در دل شبها
شومینه که بیچوب شود باخبرم کن
انگور زمستانی امسال که بردی
گر خواست که مشروب شود با خبرم کن
هر حس خودآگاه درونت که خبر کرد
رخصت نده سرکوب شود باخبرم کن
هر تازه کسی خواست به سمت تو بیاید
نگذار که مجذوب شود با خبرم کن