ادیبانه

شعر، مشق، کتاب

ادیبانه

شعر، مشق، کتاب

مخاطب تمام قصه های ما
عشق است
و عشق
زبان مادری‌ست
فارسی زنده از سخن
رسیده از جهاد شاعران عشق

اینجا
فرصت تمرین زبان است
با اجازه از شعور واژه ها


نامت را
چه کسی تراشید
این گونه زیبا
بر پیکره ی انبوه حروف
نامت
شناسنامه ی پاییز من است

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۱۸۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عشق» ثبت شده است

۱۰
مرداد

گفتند که عشق
یک هدف دور و دراز است

در ما
فقط احساس،
فقط اوج نیاز است

  • azam karimi اعظم کریمی
۱۰
مرداد

 


فراقت را
اندیشه به آغوش کشید
تا
دل در مغاک خونین خود 
خوش باشد.

بی تو مگر 
ممکن است،
زنده بودن 
شاد ماندن!
 

  • azam karimi اعظم کریمی
۱۰
مرداد

عشق، درد گرانباری است. تحفه‌ی شیرینی است. تقابل تضادها و دوگانگی‌هاست. زیباست. کشنده است، خورنده است...
دریاست؛ مواج و طوفانی... شکوهمند و عرفانی...
غریب است. عزیز است. می‌شناسم و نمی‌شناسمش. می‌دانم و نمی‌دانمش.
کوه است؛ پرتنش
دشت است؛ پر ملال 
سکوت است؛ سنگین
فریاد است؛ پر طنین 
نرم است و خمار آور
ترس است و‌ کما آور
خنده است؛ بی‌هوا
گریه است؛ بی‌چرا
سبک است؛ لطیف
شعر است؛ شریف
درد است؛ کشنده
زخم است؛ زننده
طوفان است؛ عصبی
آرام است؛ خلسه‌آور
نور است؛ رنگین
شام است؛ سنگین
روز است؛ واضح
ترس است؛ مبهم


عشق درد است
عشق درمان است

لذت است
ترس است
هراس است
لبخند است
تلخند است
هراسناک است
ناشناس است
غریب است

تمام است
ناتمام است
مراد است
مرید است
غل است و زنجیر
صیاد است و‌ نخجیر

 

عشق،
ای عطشناک قربانی‌های بی‌مأوا
رام باش
آرام

 

  • azam karimi اعظم کریمی
۱۰
مرداد

من تو را می‌پرستم

شاید نه چنان که شاید

آن‌چنان که توانستن باید

 

  • azam karimi اعظم کریمی
۱۰
مرداد
گاه گاهی
دلم می‌گوید
که گدارها وانهم
و دل
سپرده به شبدیز ستاره‌ها
به جست‌وجویت آیم
شاید بیابم
ورقی از تو
با 
خواهشی که به امضا آورده‌ای
و قرارمان باشد؛
کناره‌ی دنج یک اقیانوس کشتی‌پهلو
تا
در شرار گپ و گفت‌مان
غم‌ تمام سال‌ها را 
سینه‌ی شتابان آب
در خود فرو خورَد
و ناب‌تر روزگاری
از کف مروارید بیز خود
ارمغان پیدایی‌مان سازد
کلبه‌ای کافیست
و کتابی 
که ما را 
به ابدیت هوشیار ناپیدا 
اتصال دهد
ما 
معشوقه‌های هنریم
مفتونان تردید روزگارها
کاشفان مشتاق به واکاوی خویش!
 
به ابدیت خیره شو
آنجا که آفرینش
تو را دوباره
از پس تنفس خویش 
زندگی خواهد داد
 
آه می‌ترسم که تو را
باز
در پس غاری دنج
روزگارانی دراز و تلخ
به انتظار باشم
چه در سر دارد زندگی
چه می‌دانم!
 
 
  • azam karimi اعظم کریمی