عکس تو، هر لحظه یک رنگ است، میدانی چرا؟
همنوا با چشم دلتنگ است، میدانی چرا؟
میروی تا من به دنبالت نگاهبرکشم از سینه صد افسوس و آه
سینِ کم، از سفرهی سوداییِ عیدِ دلم!کی تو میآیی شوی همسایهام هممحفلم
کاش در یاد تو باشد جهش خاطرههاهیچ کس، از تو نگیرد تنش خاطرهها
جان من را محو آن شکل و شمایل کردهای
بر تمام روحِ من خود را حمایل کردهای