ادیبانه

شعر، مشق، کتاب

ادیبانه

شعر، مشق، کتاب

مخاطب تمام قصه های ما
عشق است
و عشق
زبان مادری‌ست
فارسی زنده از سخن
رسیده از جهاد شاعران عشق

اینجا
فرصت تمرین زبان است
با اجازه از شعور واژه ها


نامت را
چه کسی تراشید
این گونه زیبا
بر پیکره ی انبوه حروف
نامت
شناسنامه ی پاییز من است

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل» ثبت شده است

۱۶
اسفند

 

من به آن خودکار سرجیبت حسادت می‌کنم

چشمه‌ی چشم تو را غرق عبادت می‌کنم

  • azam karimi اعظم کریمی
۲۳
بهمن

 

 

کتاب "رویش شب"، با هشتاد و شش غزل،
هم‌اکنون در؛

کتابفروشی دیجی‌کالا

ایران کتاب

سایت نشر همارا

و اپلیکیشن کتابفروش قاصدک

 

غزل، پویاترین قالب شعر فارسی است که در آن، مصرع اول با تمام مصرع‌های زوج هم‌قافیه است. مضمون غزل، احساسی و عاشقانه است و همین، رمز محبوبیت و زیست جاودانه‌ی آن است.

 

 

امید، که این مجموعه مقبول افتد و از ساحت عظیم ادب فارسی عِرضی نبرد.
 
  • azam karimi اعظم کریمی
۲۲
بهمن

 

چه دلم تنگ... تو را می‌خواهد

گرم و پررنگ... تو را می‌خواهد

 

خفته در تشت خروشانی سرخ
قلبی از سنگ... تو را می‌خواهد

 

خفه‌ام! راه به اکسیژن نیست
شده پای نفسم لنگ... تو را می‌خواهد

 

چشم و گوشی همه سرگردانی
در تبِ جوشِ شباهنگ... تو را می‌خواهد

 

آه ای دورترین ماه که هستی در راه!
خاطراتت به دلم چنگ... تو را می‌خواهد

 

دلِ دلواپسم از خاطر تو سرریز است
سر شده کفترِ آهنگ... تو را می‌خواهد

 

پَر پرواز چرا سهم تن آدم نیست؟
وقتی‌اش روزِ پُر از جنگ... تو را می‌خواهد!

 

گاه

 

  • azam karimi اعظم کریمی
۰۶
دی

 

قلبمی احساسمی الماسمی
در نگاهی آشنای خاصمی

 

دل به دل پی‌گیر دنیای توام
تو همینی تو درِ احساسمی

 

شب شود یا روز توفیرش کجا؟
تو زمینی، آسمانی، تاسمی

 

می‌شوم قربان جادوی رُخَت
بهترین احساس در احساسمی

 

بس فراوان دیده‌ام مانند تو
نه! فقط تو یک نفر، تو خاصمی

 

  • azam karimi اعظم کریمی
۲۲
آذر

 

هی نشستم تا بیایی، آمدی بی درد سر
درد سر را سایه کردی، موج شب را بی‌سحر

 

قلب احساسم شکفت از دیدنت آرامِ من!
دست تو در قلب من کوبیده آثار دگر

 

مهربان دیدم تو را ای آشنای دیر پا
بهترین هستی برایم تا همیشه، یک نفر!

 

خیر تو مهرِ زمانم شد، تو این سان بسته‌ای،
مهر من را بر خودت، همراهِ دردی بی‌خبر

 

زندگی را بنده بودم، خاطرم در بندها
کردی آرامم! تمام بنده‌ها را دربه‌در

 

موج افکارم تمامی از تو؟ ای هیهات! من-
تا شلوغ زنده‌ها باشد، به شورم! در شرر!


 

 

  • azam karimi اعظم کریمی