تو پزشکِ دل تبدارِ پر از درد من ای همسفر راه... برس!روی تب را به دوایی بنواز
تو همان عمق عظیم خالیو سیهچالهی قلبم بودیو همان سطح وسیع بایر
تو عزیز دلمی! جان دلانگیز منی
بهترین بانی مهری، غم سرریز منی
عکس تو، هر لحظه یک رنگ است، میدانی چرا؟
همنوا با چشم دلتنگ است، میدانی چرا؟